دیکشنری
داستان آبیدیک
near upon
niəɹ ʌpɑn
فارسی
1
عمومی
::
نزدیك
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
NEAR FUTURE
NEAR INFRARED SENSOR
NEAR MISCIBLE
NEAR MISS
NEAR NADIR VIEWING GEOMETRY
NEAR OF KIN
NEAR RANDOM
NEAR SEAS ACTIVE DEFENCE
NEAR SIGHT
NEAR SIGHTED
NEAR SIGHTEDNESS
NEAR SILK
NEAR TERM
NEAR THING
NEAR TO ONE'S HEART
NEAR UPON
NEAR VISION GLASS
NEAR WORK
NEARBY
NEARER THE CHURCH, THE FARTHER FROM GOD
NEARER THE END
NEAREST AND DEAREST
NEAREST HIM
NEAREST NEIGHBOR
NEARLY
NEARLY JUMP OUT OF SKIN
NEARNESS
NEARSIGHTED
NEARSIGHTEDNESS
NEAT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید